Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (5902 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
get the message
<idiom>
U
به واضحی فهمیدن مفهوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
put across
<idiom>
U
به واضحی توضیح دادن
misapprehends
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
intelligible
U
مفهوم
notions
U
مفهوم
notion
U
مفهوم
vacuous
U
بی مفهوم
hangs
U
مفهوم
moral
U
مفهوم
purposes
U
مفهوم
purpose
U
مفهوم
intendment
U
مفهوم
tacit
U
مفهوم
conceptions
U
مفهوم
hang
U
مفهوم
context
U
مفهوم
contexts
U
مفهوم
concept
U
مفهوم
concepts
U
مفهوم
conception
U
مفهوم
purporst
U
مفهوم
sounded
U
مفهوم
sound
U
مفهوم
sounds
U
مفهوم
signification
U
مفهوم
soundest
U
مفهوم
inducts
U
فهمیدن
have in mind
<idiom>
U
فهمیدن
grasp
U
فهمیدن
grasped
U
فهمیدن
grasps
U
فهمیدن
comprehending
U
فهمیدن
comprehends
U
فهمیدن
comprehended
U
فهمیدن
induct
U
فهمیدن
inducted
U
فهمیدن
inducting
U
فهمیدن
catch on
<idiom>
U
فهمیدن
make out
<idiom>
U
فهمیدن
twing
U
فهمیدن
twigs
U
: فهمیدن
tell
U
فهمیدن
telling-off
U
فهمیدن
skill
U
فهمیدن
tells
U
فهمیدن
twig
U
: فهمیدن
catch
U
فهمیدن
to catch on
U
فهمیدن
understands
U
فهمیدن
understand
U
فهمیدن
sees
U
فهمیدن
see
U
فهمیدن
to make out
U
فهمیدن
to have a gust of
U
فهمیدن
comprehend
U
فهمیدن
to get on to
U
فهمیدن
gripe
U
فهمیدن
misconceive
U
بد فهمیدن
substance
U
مفاد مفهوم
imported
U
مفهوم ورود
contraposition
U
مفهوم مخالف
import
U
مفهوم ورود
importing
U
مفهوم ورود
conceptualization
U
مفهوم سازی
concept formation
U
تکوین مفهوم
concept learning
U
مفهوم اموزی
conjunctive concept
U
مفهوم عطفی
ideogram
U
مفهوم نگاشت
impliedly
U
بطور مفهوم
intelligibly
U
بطور مفهوم
comprehensibly
U
بطور مفهوم
relational concept
U
مفهوم ربطی
substances
U
مفاد مفهوم
conceptual learning
U
مفهوم اموزی
conception
U
مفهوم آفرینی
implied
U
ضمنا" مفهوم
implied
U
مفهوم ضمنی
iuntelligibly
U
بطور مفهوم
effecting
U
مفهوم نیت
senses
U
حس تشخیص مفهوم
implications
U
مفهوم استنباط
implicitly
U
بطور مفهوم
meanings
U
مفهوم فحوا
purport
U
مفهوم ساختن
purported
U
مفهوم ساختن
purporting
U
مفهوم ساختن
purports
U
مفهوم ساختن
implication
U
مفهوم استنباط
constructively
U
بطور مفهوم
unintelligible
U
غیر مفهوم
intentions
U
غرض مفهوم
intention
U
غرض مفهوم
effected
U
مفهوم نیت
sense
U
حس تشخیص مفهوم
significance
U
مفهوم اهمیت
sensed
U
حس تشخیص مفهوم
effect
U
مفهوم نیت
meaning
U
مفهوم فحوا
misconstrue
U
در فهمیدن مقصود
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
get it through one's head
<idiom>
U
فهمیدن ،باورداشتن
find out
<idiom>
U
فهمیدن ،یادگرفتن
malentendu
U
اشتباه فهمیدن
savvey
U
فهم فهمیدن
savvier
U
فهم فهمیدن
misconstrued
U
در فهمیدن مقصود
misconstrues
U
در فهمیدن مقصود
savvy
U
فهم فهمیدن
misconstruing
U
در فهمیدن مقصود
savviest
U
فهم فهمیدن
value added concept
U
مفهوم ارزش افزوده
implication
U
مستلزم بودن مفهوم
zircon
U
سخن غیر مفهوم
overtone
U
شدیدالحن مفهوم فرعی
implications
U
مستلزم بودن مفهوم
overtones
U
شدیدالحن مفهوم فرعی
implicit
U
اشاره شده مفهوم
percept
U
چیز مفهوم ادراکات
purporst
U
بهانه مفهوم شدن
roger
U
مفهوم شد پیام را گرفتم
galimatias
U
کلام غیر مفهوم
to the
[that]
effect
<adv.>
U
با مفهوم
[معنی]
کلی
to fish out
U
بیرون اوردن فهمیدن
realizing
U
درک کردن فهمیدن
to find out
U
ملتفت شدن فهمیدن
realizes
U
درک کردن فهمیدن
wise up to
<idiom>
U
بالاخره فهمیدن واقعیت
gets
U
تهیه کردن فهمیدن
realized
U
درک کردن فهمیدن
realize
U
درک کردن فهمیدن
get
U
تهیه کردن فهمیدن
realised
U
درک کردن فهمیدن
realises
U
درک کردن فهمیدن
get to the bottom of
<idiom>
U
دلیل اصلی را فهمیدن
realising
U
درک کردن فهمیدن
getting
U
تهیه کردن فهمیدن
savor
U
فهمیدن دوست داشتن
followed
U
تعقیب کردن فهمیدن
follows
U
تعقیب کردن فهمیدن
comprehend
U
فهمیدن فرا گرفتن
intend
U
خیال داشتن فهمیدن
comprehended
U
فهمیدن فرا گرفتن
comprehending
U
فهمیدن فرا گرفتن
intends
U
خیال داشتن فهمیدن
intending
U
خیال داشتن فهمیدن
follow
U
تعقیب کردن فهمیدن
savours
U
فهمیدن دوست داشتن
savoured
U
فهمیدن دوست داشتن
comprehends
U
فهمیدن فرا گرفتن
learn
U
خبر گرفتن فهمیدن
savouring
U
فهمیدن دوست داشتن
compass
U
محدود کردن فهمیدن
learns
U
خبر گرفتن فهمیدن
savour
U
فهمیدن دوست داشتن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
by con.
U
مفهوم مخالف ان جنین میشود
denotation
U
علامت تفکیک معنی و مفهوم
the inherent
U
text or word a of indirectsense and مفهوم
get the goods on someone
<idiom>
U
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
master
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
mastered
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
masters
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
to be on the same page
<idiom>
U
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to talk the same language
<idiom>
U
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
U
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
lip-reads
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
misconsture
U
بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
to get the run of a metre
U
وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
get through to
<idiom>
U
باعث فهمیدن کسی شود
get wise to something/somebody
<idiom>
U
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
To sound someone out . To feel someones pulse .
U
مزه دهان کسی را فهمیدن
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
loose sentence
U
جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
to get a general idea of something
U
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
The sense of this word is not clear .
U
معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
reads
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
rebus sic stautibus
U
به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
yin yang
U
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
literate
U
قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
readable
U
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
dictatorship
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
stored program concept
U
ایده برنامه ذخیره شده مفهوم برنامه ذخیره شده
Recent search history
Forum search
1
deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1
اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
1
to as
1
offshoring
1
There are two other modeling formalisms worth highlighting in the context of LPV systems.
1
like a beautifully wrought setting
1
the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1
For drop-off and assistance with annul rent serviews
1
این جمله اسپانیایی هستش و معنی فارسیش رو میخوام . باگوگل ترنسلیت این معنیشه:متعلق به خانواده پروکوم است و در مفهوم انتخاب گنجانده شده است . اگه میشه معنی جمله اسپانیایی اگه هم نمیشه فقط معنی پروکوم ؟
0
به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com